به گزارش نبض بورس، چند روز پیش بود که هیات دولت با تغییر اساسنامه پالایشی یکم و دارایکم موافقت کرد. حالا هابیل خاوری از کارشناسان بازار سرمایه در یک متن به این پرسش پاسخ داده است که آیا این تغییر می تواند به نفع باشد؟
در خصوص خبر چند روز گذشته مبنی بر این که اساسنامه صندوقهای پالایش و دارایکم تغییر پیدا کرده است و ۳ بند زیر را منتشر و عنوان شد که به وعده حمایت عمل کرده ایم:
۱- تبدیل این صندوقها به صندوقهای سرمایه گذاری بخشی
۲- تبدیل مدیریت صندوقها از غیر فعال به فعال
۳- اضافه شدن رکن بازارگردان برای این صندوقها
روابط عمومی سازمان اعلام کرد که امکان تغییر پرتفوی این دو صندوق نیز وجود دارد و با اعمال این اصلاحات، این دو صندوق امکان تغییر پرتفوی سهام خود مطابق امید نامه و صنعت مربوطه رو خواهند داشت و بازارگردان صندوق به عنوان یک شخص حقوقی به ارکان صندوق اضافه می شود و در راستای نقدشوندگی صندوق و کاهش فاصله بین nav و قیمت بازار (بخوانید نوسانگیری) تلاش خواهد کرد.
به زبان سادهتر یعنی صندوق دارایکم در آینده فقط سهام گروه بانکی و یا صندوق پالایشی یکم صرفا از شرکتهای پالایشی نخواهد بود و این صندوقها احتمالا یک سری از سهام خود را باید در بازار عرضه کنند و با یک سری سهام دیگر از سایر گروه ها یا حتی گروههای خودشان جابجا کنند.
نکته اول: این تصمیم خود مبحث عرضه و تقاضا در بازار را بهم میزند و می تواند یک فشار فروش به سهمهای فعلی موجود در این صندوقها وارد کند و از طرفی خرید و فروشهای این صندوق مجدد می تواند توزیع رانت گستردهای در سطوح مختلف داشته باشد. ولی تا اینجای کار اگر در جهت حمایت از سهامداران زیان دیده است میگوییم اشکالی ندارد (هرچند مصداق بارز قیمت گذاری دستوری می شود).
نکته دوم: مشکل عدم تامین نقدینگی برای بازارگردانی است. منابع بازارگردان از کجا تامین خواهد شد؟ آیا غیر از فروش در نمادهای مذکور موجود در صندوق است؟ یا منابع اختصاصی از جای دیگری در جهت حمایت به تصویب رسیده است؟
با فروش در نمادهای موجود در صندوق قطعا عرضه ایجاد خواهد شد و طبیعتا باعث افت قیمت سهمهای موجود در صندوق خواهد شد که همین امر باعث افت nav فعلی صندوق خواهد شد؟ با این کار آیا ارزش داراییهای صندوق تغییری خواهد کرد؟ یعنی هم باعث ایجاد فشار فروش در بخشی از بازار شده است و هم باعث افت nav این صندوق می شود. در واقع میشود خودزنی در این صندوق (چرا که کل سهام خودش در شرکتهای فعلی را که نمیخواهد بفروشد و بخشی از آن را برای تامین نقدینگی برای جابجایی به فروش خواهد رساند، اگر هم بگوییم مثلا صندوق پالایش کل سهام خود در شرکتهای پالایشی را بفروشد در بازار و برود در دیگر شرکتها سرمایه گذاری کند باید اسمش را هم عوض کنند و دیگر پالایش نباشد) صرفا فقط یک اسم و عنوان تغییر کرده است در این به اصطلاح تغییر اساسنامه؟ و هیچ اتفاق مثبتی در این صندوقها از نظر علمی نمیافتد.
نکته سوم: آیا بازارگردانها وظیفه خود را درست انجام داده اند در این مدت که همچنان اصرار بر بازار گردان داشتن برای همه چیز داریم؟ نگاهی به شرکتهایی که دارای بازار گردان هستند بیاندازید، خود آینه تمام نمای وضعیت بازارگردانها هست. وظایف بازار گردانها به خوبی به آنها تکلیف نشده است و خود نوسانگیرهای ماهری شده اند. بنظرم سازمان ابتدا در شرایط و وظایف بازارگردانی تجدید نظر کند و بعد برای صندوقها بازارگردان بگذارد.
نکته چهارم: این که چه میزان صندوقهای فعال ما موفق بوده اند در بازار؟ با نگاهی ساده به سایت اکثر صندوق از اوضاع نابسامان آنها که طبیعتا از اوضاع منفی بازار نشات گرفته است می توان متوجه شد که چه صندوقهای فعال و چه غیر فعال هم نتوانسته اند موفقیت آنچنانی حاصل کنند، اصرار دوستان و مدیران سازمان بر سوق دادن سهامداران زیان دیده خرد به سوی سرمایه گذاری غیر مستقیم و صندوقها ستودنی است، اما چرا این کار را دو سال پیش در زمان هجوم مردم نکردید؟ دقیقا این عمل که هر روز صندوقهای جدید را پذیره نویسی کنیم و اختیارات صندوقها را بیشتر کنیم خود توازن بازار را برهم خواهد زد. هر تصمیم و فعالیتی که دارای طرح منسجم با دورنما و افق چندین ساله با آسیب شناسی دقیق نباشد قطعا خود به یک معضل تبدیل خواهد شد؛ و بنده معتقدم که در سالهای آینده باید مجدد برای گسترش بی رویه صندوقها سازمان جلسه بگیرد و دنبال راهکار باشد.